سلام مرسي از زحمتي که کشيديد

من داستان سليمان بابا سليمان رو خيلي دوست دارم

فايل صوتي فکر ميکنم نداشته باشه ولي شعرش خيلي قشنگه

تازه داستانشم بعد از مدت ها گم شدن دو سه روزه پيداش کردم

پشت اين داستان اسم داستان دزده و مرغ فلفلي بود کنجکاو شدم که ببينم چيه و تا به حال اصلا هم اين داستان رو نخونده بودم

بازم مرسي شعر سليمان رو ميزارم شايد خواستي بخوني .....

متشکرم ممنونم ...... باي

يه بچه بود تو كرمان ,

اسمش چي بود؟

سليمان

جاش كجا بود؟

تو ايوان

كارش چي بود؟

ياد آور خاطرات خيلي خوب من بود مرسي

صحبت هات رو که خوندم ياد بچگي خودم افتادم. منم همش رو حفظ بودم. کتاب من اين شکلي بود که مثل بروشور صفحه هاش روي هم تا ميشد. بازش ميکردم از اين سر خونه تا اون سر خونه. با اينکه سواد خوندن نداشتم ولي از روي نقاشي هاش ميدونستم تو هر صفحه اي چه شعري نوشته. يادش به خير. تازه پدرم صداي خوندنم رو روي نوار کاست هم ضبط کرده بود.

مطلبت رو که خوندم دلم نيومد چيزي ننويسم. از اينکه منو به ياد خاطرات کودکيم انداختي ازت ممنونم.
خدا رحمت کنه استاد احترامي رو که اين خاطرات شيرين دوران کودکيمان يادگار ايشونه.

واقعا هروقت اين کتاب داستان رو مي خونم ياد بچگيم مي افتم .دستتون درد نکنه.

من اون موقع ها خروس زري پيرن پري گوش مي دادم ...
خيلي دوسش دارم ... منم از اينکه پيداش کردم تو نت خوشحال شدم ... الان حوصله ندارم وگرنه لينک مي کردمش ... مي دونم اگه بخواي خودت مي ري دنبالش اگه هم نيافتي بگو واست بيارم ...

چه جالب...ياد آوردوران کودکي...موفق و مويد...

منم دارمش:)