سفارش تبلیغ
صبا ویژن






خبـرنـامه

آخرین بروزرسانی وبلاگ در ایمیل شما


 

آمار وبلاگ
   بازدید امروز : 137
   بازدید دیروز : 224
   کل بازدید : 359058

  احتمالاً برای شما هم پیش اومده که به خودتون بگید چرا تا بحال خاطراتتون رو نمی نوشتین یا چرا نمی نویسین یا اینکه می نوشتین و الآن نمی نویسین !
  برای من این سوال ها و این حس ها بارها و بارها پیش اومده و بارها هوس نوشتن کردم و جو نوشتن به سراغم اومد اما باز بهش عمل نکردم.
  اما، اما این بار دیگه نتونستم، همین که بیام و چند جمله اینجا بنویسم اونم بعد از این همه مدت، خودش برای من یه شروع دوبارس.
  برای خودم پیش اومده با دوستایی بودم و خودم برای حل بعضی از مشکلاتشون، اونها رو دعوت به نوشتن کردم. نمی دونم فلسفش دقیقاً چیه اما این رو می دونم که یه نوع تخلیه درونیه که آدم احساس میکنه شریکی برای شنیدن حرفاش رو داره، ایضاً این حس رو زمانی دارم که روی کاغذ، مثلا دارم اسکیس میزنم، اما به هر جایی و به هر نوشتنی کشیده میشه.
  امیدوارم بتونیم زین پس به راهی که برای آروم کردنمون چیزی جز یه صفحه سفید و وسیله ای برای نگارش نیاز نداره، جواب مثبت بدیم ...



[ یکشنبه 91/5/29 ] [ 9:51 عصر ] [ Hany ]
درباره من

من به هیاءت " ما " زاده شدم؛ به هیاءت ِ پُرشکوه ِ انسان - تا در بهار گیاه به تماشای رنگین‌کمان پروانه بنشینم، غرور کوه را دریابم و هیبت دریا را بشنوم - تا شریطه‌ی خود را بشناسم و جهان را به قدر همت و فرصت خویش معنا دهم، که کارستانی از این‌دست، از توان درخت و پرنده و صخره و آبشار بیرون است.
امــروز
آرشیو مطالب
لینک دوستان