| ||
بازی روزگار را نمی فهمم! برچسب ها :
[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 8:55 عصر ] [ Hany ]
خدایا کفر نمیگویم، برچسب ها :
[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 1:23 عصر ] [ Hany ]
سخت آشفته و غمگین بودم به خودم میگفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند با محبت شاید، گرهی بگشایم / با خشونت هرگز ؛ هرگز … شاعر: دکترسیدعلی موسوی گرمارودی برچسب ها :
[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 2:40 صبح ] [ Hany ]
زندگی: من فرصتی مغتنم برای بودنم برچسب ها :
[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 1:45 صبح ] [ Hany ]
آن بالا که بودم، فقط سه پیشنهاد بود. اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد، خوشگل و پولدار؛ قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم، با یک کوروت کروکی جگری. تنها اشکالش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطان سینه میگرفت؛ قبول نکردم. راستش تحملش را نداشتم. بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند: پاریس، خودم هنرپیشه میشدم و زنم مدل لباس؛ قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم. اما وقتی گفتند یکی از آنها نه سالگی در تصادفی کشته میشود. گفتم حرفش را هم نزنید. بعد قرار شد کلودیا زنم باشد، با دو پسر. قرار شد توی محله های پایین شهر ناپل زندگی کنیم. توی دخمه ای عینهو قبر؛ اما کسی تصادف نکند، کسی سرطان نگیرد، قبول کردم. حالا کلودیا - همین که کنارم ایستاده است - مدام میگوید خانه نور کافی ندارد، بچه ها کفش و لباس ندارند، یخچال خالی است. اما من اهمیتی نمیدهم. میدانم اوضاع میتوانست بدتر از این هم باشد. با سرطان و تصادف. کلودیا اما این چیزها را نمیداند، بچه ها هم نمیدانند. منبع: پرسه در حوالی زندگی، مصطفی مستور؛ عکس از مارسین گورسکی، ص 7 ؛ انتخاب عکس از کیارنگ علایی
برچسب ها :
[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 1:3 صبح ] [ Hany ]
ما را تمام لذت هستی به جستجوست فریدون مشیری برچسب ها :
[ شنبه 90/8/14 ] [ 1:7 عصر ] [ Hany ]
به یاد داشته باش: من نباید چیزى باشم که تو میخواهى، من را خودم از خودم ساختهام. برچسب ها :
[ چهارشنبه 90/8/4 ] [ 10:42 عصر ] [ Hany ]
|
||
Weblog Themes By : iran skin | Thanks; My Friend : MahDi |