سفارش تبلیغ
صبا ویژن






خبـرنـامه

آخرین بروزرسانی وبلاگ در ایمیل شما


 

آمار وبلاگ
   بازدید امروز : 210
   بازدید دیروز : 230
   کل بازدید : 358639

   هنوز بعد گذشت 7 ترم معماری خوندن، نتونستم با یه برنامه درست ترمم رو پیش ببرم؛ این چند روزه بیش از هر چیز درگیر درس روستا II بودم؛ 
   این ترم با دو تا از بچه ها هم گروهیم.. یه گروه که یکی از ما تو روستا I روستاش متفاوت بوده. 
   از همون شروع ترم مشکلاتی تو این درس برام پیش اومد. اول این که برا پیدا کردن هم‏گروهی و جمع شدن گروه به مشکل برخوردیم؛ بعدش مشکلی برای لپ‏تاپم پیش اومد و تقریباً 1 ماهی رو بدون سیستم سپری کردم در این بین مراحل ابتدایی کارمون به کندی پیش می‏رفت و تنها یکی از هم‏گروهیام داشت کارا رو انجام میداد.
   این روال گذشت تا اینکه یهو یه حجم عظیمی از کارای نکرده جلوی ما بهمون چشمک میزد؛ استادمون اول ترم بهمون روند درس در طول ترم رو میل کرده بود و اشتباه گروه ما این بود که این روال رو پشت سر هم میخواستیم انجام بدیم؛ چون همیشه از سایر گروهها عقب بودیم تا آخر ترم هم عقب موندنون تداوم پیدا کرد که به یکباره توی دو هفته پایانی نوبت به کرکسیون (ارزیابی کار و راهنمایی توسط استاد - Correction) گروه ما رسید و اونوقت بود که ما جلوی استاد سر شرمندگی پایین آوردیم و از اون طرف از سمت استاد تهدید به حذف این درس که یه درس عمدتاً عملی به شمار می‏آد، شدیم؛ اونم در شرایطی که این درس رو نمیشه حذف کرد! (نمی‏دونم چه قانونیه تو دانشگاه ما ....) - در واقع با این تهدید تا اون زمان ما حتماً باس می‏افتادیم؛ یه هفته مونده به پایان ترم تموم کار من شد روستا II، این درحالی بود که تمام سه شنبه ها (1 روز قبل از کلاس این درسمون) عمدتاً پاسخ من در جواب بودن در کنار دوستام، فقط 1 کلمه بود و اون هم " روستا " بود. نفهمیدم چه شد اما این رو میدونم که اینقدر بی برنامه کار کردم که با تمام زمانی که برا این درس گذاشتم بازم نتونستم جمع و جورش کنم ..
   این در شرایطیه که روستای ما (ویه - رودبار - گیلان) از لحاض اقلیمی، شرایط رو برای طراحی ما بسیار سخت کرده...
   خدا میدونه عاقبت این درسمون چی میشه، اما سعی خودمو میکنم تا تمام کم‏کاریهامو جبران کنم و از طرفی در ادامه حتماً از روستا I و تجربیات زیباش و خاطراتش هم براتون مطلب میذارم به خصوص از روستای زیبا و مهمان‏نوازی که داشتیم؛ برای شروع هم از همینجا شروع میکنم؛ این عکس رو از روستامون (منظور ،روستاییه که توش کار کردیم و اون رو برای درس روستا برداشت کردیم!) ببینید : 

روستای ویه - 01

روستای ویه - عکس از صدای سکوت



[ جمعه 90/10/16 ] [ 9:48 عصر ] [ Hany ]
درباره من

من به هیاءت " ما " زاده شدم؛ به هیاءت ِ پُرشکوه ِ انسان - تا در بهار گیاه به تماشای رنگین‌کمان پروانه بنشینم، غرور کوه را دریابم و هیبت دریا را بشنوم - تا شریطه‌ی خود را بشناسم و جهان را به قدر همت و فرصت خویش معنا دهم، که کارستانی از این‌دست، از توان درخت و پرنده و صخره و آبشار بیرون است.
امــروز
   پنج شنبه 103 آذر 1
   ساعت 5:20 عصر
آرشیو مطالب
لینک دوستان